|
| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!
|
داشتم آرشیو رو بررسی میکردم،
دیدم ۹/۱۶ پست گذاشتم..
خداااااااوکیییلییی خیلی شاخ بودم که تو اون شرایط اومدم پست گذاشتم!!
.
.
صبحانه ماکارونی سرد نخوردی عاشقی یادت بره😐
چقد نهنگ عنبر۲ مزخرف بود
بازم آخرای ترم و آلبومای نصفه نیمه..
از خود شنبه هفته پیش تا الان فقط یه شب خونه بودیم..
یه لاک خریدم به غایت زشت و بدرنگ😑
برم اتاقُ مرتب کنم😓
زندگی با ریتم تندی در حال تغییر و گذره
{باز من چِش بسته غیب گفتم😑}
الان فکر میکنم حالم خوبه..(الکی مثلا از اثرات آمپول بتامتازون)
سعیم بر اینه زیاد جلوی آیینه نرم😐
همه خوابن کسی دور و برم نی :|
I am mazlou very much لااقل یه بالش و پتو واسم نذاشتن😢
گرسنمه!!!
دلشور ایز استراتینگ.. :/
+ بخدا سر فرصت با دلِ درست میخونم وبلاگای دوستان رو :)
از سرِ بی معرفتی نیس..عذر تقصیر🙄
خدایا مرا خوابی دِه که آه بِه😴
+ دوست داری برگردی به پنج سال قبل؟
_ با عقل امروزم؟
+ آره!
_ قطعا، آره!
+ خب تبریک میگم، الآن پنج سال قبل از سال۱۴۰۱هستی. شروع کن!
🤗
.
.
پ.ن: بهار عزیز که آدرس بلاگ رو نذاشته بودی :)
نه جانم پست ۷۷ از من نیست و قابل انتقال به غیر میباشد☺
+امروز{دیروز}رفاقتمون با عطیّهمون وارد هفتمین سالش شد..به امید هفتادسالگی :)
+اگه واقعن ۵ راه بیفته و بکوب بیاد نهایتا ۷ اینجاس..🙃
+شلوار لی خریدم باز💟 سخ بود انتخاب💪
!!Suitcase is so so+
+بین شلوغیای فردا سامری اند ممورایزو کجای دلم بذارم؟
+اسپری آبرسان از اختراعات فانِ دانشمنداس..به محض تموم شدن کرمم میخرمش😋
+یعنی چی که من یه پیکچر نایس اند اسپشل فایند نمیکنم فور اینستا؟ :/
+تو این هیریویری کی مموری خالی کنه فلش پر کنه؟🙁
فردا یکعاااالم کار دارم..
همون وقتِ مدید و قوت شدید الهی!!
تکمله : گر نگهدار من آنَست که من میدانم ؛
شیشه را در بغل سنگ نگهمیدارد..
:)
ساعت ۱:۱۶ :)
یک ربعی هست وضو گرفتم و اومدم تو اتاقم که نماز بخونم ولی انقدری که سرد بود به آغوش گرم بخاری فسقلیم پناه بردم!!
ساعت ۶ باید آتلیه باشم واسه هماهنگی امور ریزهمیزه..
۶:۲۰هم که کلاس دارم..
قبلش باید کارتای باقی مونده رفقا رو به دستشون برسونم..
پلاک ماشینمون اومد🚗
.
.
اندازه صد نفر قاشق و چنگال و بشقابپلوخوری و خورشخوری و دیس برنج و سالاد و پارچ و لیوان و سبدسبزی و پیاله ماست و ترشی باید بشورم😟
دستام پوست پوست شد😭
مثلن من...!!🙈
چهار روز دیگر باقیست..
آقا من کسرِ خواب دارم😢 بذارین بخوابم..
استادا رو قانع کردم مبنی بر سه جلسه نبودن های پیش رو😊
فردا باس با عطی بریم لباس سفید بخریم◽
تاج و دستکش و سفره مونده هنوز😓
به قول مامان: نیاد هرکسی که نیتش و فکرش و قدمش و زبونش و نگاهش خیر نیست..آمین
بقول بابا: بعضیا خودشونم نمیفهمن چرا دارن طاقچه بالا میذارن😄
+ خوب باشه حال و احوالتون :)
تو این اوضاع شلوغ پلوغ و ذیق وقت و اینا یهو دلم هواییِ هوای وبلاگجانمان شد :)
این میون به یه کامنت بسی خندیدم😂
... عزیز!!
من عذر میخوام :)
در اسرعوقت به تمامی امور تیتروار جامه حجمیت(!)میپوشونیم؛
باشد که گِله برداری شود!!
مرسی که روزنامه قلیلانتشار مو خوندین البته!!
فردا -فیالواقع- امروز جبرانی نقشه برداری و فیزیک داریم :/
به خوابی آرزومندم😴
#سعدی