|
| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!
|
+ عجب صبری خدا دارد..!
صبح قشنگمون که با دعوا شروع شد و هیچی!
یکی دو ساعت پیش هم بتامتازون و هیوسین تزریق کردم و از درد دومی ۵ دقه نمیتونستم راه برم، هیچی!
دیشب تو خواب نمیتونستم نفس بکشم هیچی!
شربت عسلم که دوره و جون ندارم برم بر دارم سربکشم و هیچی!
شب مادر شوهر مهمون داره(دایی همسر)هیچی!
نخود و لوبیای آش پشت پا آمادس و منتظر سبزی آشی هستم هم هیچی!
با تیتراژ کودک شو چرا من باید غصهم بشه؟!
خیلی دوست داشتم کودک شو رو :))) اصلا یکی از دلایل بچه دار شدنم بود!!
هعی..
چهارشنبه پنجشنبه شلوغی بود، صبح هم بعد امتحان رفتم خونه مامانم واسه بستن چمدون و انجام باقی کارا، ساعت ۳ هم حرکت کردن..💚
عصر از شدت خستگی بیهوش شدم واقعن :| و با ضعف و سردرد ساعت ۸ شب بیدار شدم :| همسر از باشگاه اومد دنبالم و الان تو بالکن مادرشوهر خوابیدم..🌠
چهارشنبه فاطمهها رو دیدم😍
+ خدای ماهم..می❤عشقمت :)
+ فک کنم طلسم بشکنه!..
نشستم ۴ تا اکانت تلگرام رو مرور کردم..از سال ۲۰۱۵ به بعد..
پایین نمیره این بغض لامذهب.. :')..
+ آدما اصلا شبیه حرفاشون نیستن! خودم بیشتر از همه..
هیچ کلمه ای نمیتونه گویای حالم باشه :')..