|
| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!
|
خب!
شب پنجشنبه دوهفته پیش یکهو پدرهمسر گف پاشین 1 روزه بریم شمال و از اون طرف هم میریم قم!!😮 (در حالی که من شنبهش باید میرفتم سونو)خلاصه 5 صبح جمعه راه افتادیم..قوچان..شیروان..بجنورد..آشخانه..گرگان..ساری..بابل..بابلسر..اتاق گرفتیم و رفتیم دریا و بازار روز و وض و اوضاع و اینور و اونور .. (و یه دعوا که نذاشتن بین خودمون حل بشه و تا یکشنبه شب طول کشید) ظهر شنبه از مسیر فیروزکوه اومدیم قم..شام خونه بابا بودیم ، مادرجون و آقاجونمم بودن .. بعد اومدیم خونه خودمون .. نقشه مورد پسند واقع شد :)) فرداش ینی یکشنبهش تو سطح شهر دربهدر دنبال سونوگرافی میگشتیم که وقت خالی داشته باشه تا بالاخره یکی سر عطاران پیدا شد..هوفف!! نوبتم که شد چون آقا بود با همسر رفتیم تو..وقتی بچه رو دید و شروع کرد اطلاعات رو بخونه و جنسیت رو گفت من های های گریه میکردم..هم خیلی استرس بهم داده بودن که بخودت نمیرسی بچه ضعیفه(مامانا)هم دوروز قبلش فشار شدیدی روم بود..من گریه میکردم و دکتره شوخی میکرد و میگف بچه علاقه شدیدی به عدد ۹ داره..همه چیش رو به ۹ ختم میشد!!
خلاصه..تو راه همسر گف اگه قرار باشه واسه هر تست و آزمایش و سونو اینجوری بهم بریزم نمیذاره باقیش رو انجام بدم..منم نگفتم من از دست تو داشتم اشک میریختم!!
عمه تهتغاری اینام اومدن و روز تاسوعا خونه ما بودن..
پدر همسر روز عاشورا برگشت..
ما هم قرار بود چهارشنبه سند بزنیم و بریم که مشخص شد طرف قرارداد تا چهارشنبه این هفته شهرستانه و موندگار شدیم..واسه همین مادرهمسر هم بلیط گرفت و یکروز بعد پدرشوهر رفت..البته خودمون بردیمش تهران و همون شب برگشتیم..
سیسمونی گرفتن رو شروع کردیم :))
شیشه شیر و پستونک و کالسکه و کریر و لباسای سایز ۱ و ۲ و ۳ و ۴..چندتا لباس بیرونی که من واسشون میمیرم .. حوله حمام و ست بیمارستان و ناخن گیر ریزه میزه و بشقاب و قاشق ❤ چرا بهمن نمیشه آخه؟!
یه ماکارونی درست کردم امروز..خارقالعاده :)) باقیشو گذاشتم ببرم خونه مامانم
کِی میخوایم یاد بگیریم احترام گذاشتن نه از سرِ ترسِ،نه تایید طرف مقابل و نه ضعف یا وظیفه؟!
چرا فکر میکنین ما بلد نیستیم اونجور که سزاوار هستین باهاتون برخورد کنیم و یه جوری بزنیم زیر پایه های موجودیتتون و با خاک یکسانتون کنیم که اَرگبَم انگشت حیرت به دهان بگزد؟!
بلدیم!! شخصیت، فرهنگ و نزاکت ذاتی_خانوادگی مون مانع میشه!
مخاطب: آحاد مردم جامعه
___
+امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع..
+عصر فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است
مکن ای صبح طلوع..
الآن فقط خستهام..خیلی زیاد!..
خدا نکنه کسی از چشم من بیفته..حتی اگه اولاد پیغمبر هم باشه..با آرامش محض زیر پام لهش میکنم..حالا هرچقدم که به غلط کردم بیفته..حالا هرچقدم به خودم آسیب بزنه..
از اون خستگیا که با هیچ خوابی جبران نمیشه..از اون خستگیا که تموم نمیشه..
خدایا..شکرت..
بابلسر/متل کاسپین/جمعه۱۵شهریور
دیشب game of thrones تموم شد!
حالا جدای از اینکه خیلی لوس تموم شد دقت کردین هر دوباری که جاناسنو یا ائگون تارگریان رفت نگهبانیشب خوشگلتر بود؟!(!!)
و اما شخصیت ها!
توی خانم ها:
فیوریت خودم که سانسا بود :)
آریا..سرکش و یاغی ولی قائل به خانواده!
سرسی..وای که چقد نفرت انگیز بود واقعاً..ولیرخب با موهای بلند خوشگلتر بود!
مارجری، ینی من از اول از این بدم میومدا..خرگوشِ فرصتطلبِ بیخود!
اولنا..گوگولیِ باهوش..خیلیم یاد دلوریس میفتادم توی هریپاتر :|
کتلین، چطور دلش میومد انقد با جان بد باشه؟!
ملیساندر..عجوزه عجوبه!
میساندی آف ناث!!حیف!!
برن..خب حقیقتاً ازش خوشم نمیومد ولی خوب بود :)
و
دنریس..خب میمردی حکومتُ تقسیم کنی زنده هم بمونی؟! بعدم اینکه کی موهاشو درست میکرد همیشه؟!حتی بعد از میساندی؟!
___
آقایون:
راب استارک..اون لحظه میتونستم کلی گریه کنم :(
ند استارک..شریف..رازدار..مغموم :(
ریکن استارک..قربانی!
برندون استارک..وا!!واقعا؟!بابا بذارین بچه از دیوارش بالا بره..چرا درگیرش میکنین؟!
جیمی لنستر..جمع اضداد..هم خوب هم بد..و البته یکم بیشرف تر از شریف!!
تایوین لنیستر..هوففف
جفری..وای که چققققدر خوشحال شدم مرد..من در حالت معمول هم از این بدم میومد!
تامن..اینم همچین مطلوب نبود..ولی خیلی بهتر از جفری بود..
رمزی بولتون..چققققدر شرارت از چشماش میبارید!!!!دلم خنک شد مرد
لیتل فینگر یا لرد بیلیش؛ لعنتی!!چطور میتونی آخه؟!اه!!
لرد واریس؛مرموز..مرموز..مرموز!!
و اون آقایی که اسمش یادم نمیاد..مستر فیلچِ خودمون..ازش بدم میاد!!
رابرت باراتیون..ابله!!سر هیچ و پوچ چیکار کردا!!
سموئل..یه رفیق خوب :)
هاوند و بران آف بلک واتر هم که هیچی!
گندری و تئون و سر داووس هم که هیچی!
یورن گریجوی چی میگف این وسط؟!
استنیس..چقد تو لعنتی بودی..دلم میخواس ببینم مردنتو!
جورا مورمنت..آه!
گریورم..وا!(حالا اینم واس ما آدم شده!!)
و
جان اسنو..لعنتیِ خوبِ طفلکیِ از اینجا رونده از اونجا موندهِ آخه وای قلبم!! کاش همون جاناسنو میموندی..کاش دنی رو تو نمیکشتی لااقل..کاش و کاش و کاش..
و اما!
تیریون یا ایمپ یا دورف..چی بگم؟!
+ هشدار..خطر اسپویل!
+ توی یکی از نقدها میخوندم برندون میره سراغ مدکینگ..اما توی فیلم چیزی ندیدم..چرا؟!
+ حالا بزنیم تو کار چی؟! احساس بیکاری دارم؟!
متری شیش و نیم!
درد..عذاب..رنج..
حالا خوبه ما جفتمون از نوید محمدزاده بدمون میومد :/
___
مارموز!
سخیف و آبروبر که بهزووووور میشد یه جاهاییش حرف درست شنید..
ولی خب حیف بودجه!!
___
سرما خوردم ناجور..پنجشنبه تب هم کردم🤒
___
دیشب فقط پیشدرامد قسمت اول فصل ۸ رو دیدم، تا خود صبح خواب دراگون و کینگنایت و جاناسنو و دیوار رو میدیدم!!
___
بسته های ایرانسل چرا انقد مزخرف شده؟!
___
گفته بودم فاینال تاخیری اونققققدر سخت بود که سرجلسه داشت گریهم میگرفت؟! بعد تازه هنوزم تصحیح نکردن!!
کلاسمو با آنیتا برداشتم :) چی بود اون سیبیل قجریِ خپلطورِ بیانگیزه و انگیزهکُش؟!
___
چقد خوشحالم از اومدن محرم..چقد نیاز داشتم به حال و هواش..
واسه سجاد پسردایی همسرجان رفتن خواستگاری و جواب مثبت گرفتن و باقیش موکول شده به بعد محرم و صفر..بعد همسر میگف چکاریه؟!عقدشون میکردن دوتاجوونو!!!!
نگاش کردم میگم خودمون نبودیم؟!
البته ما وسطای محرم جواب مثبت دادیما!
خا!
اونی که از شدت بیخوابی و بی کتابی و بی فیلمی،
اندروید "قرار نبود" رو دانلود کرده میخواد بخونه..
به یاد قدیما..
دلتنگ قدیما..
_____
به ترفندی محمد رو کشوندم پروما..گفتم عابربانکمو جا گذاشتم🤦🏻♀️
روی پله های طبقه سوم گف بالا که کافی شاپه!! و من فقط سرعتمو زیاد کردم و پله های پله برقی رو رفتم بالا..خندش گرفته بود..
در کل بهش خوش گذشت..انتظارش رو نداشت!!
شبم رفتیم خرید..ست دوم خریدشو نه من دوست داشتم نه مادر شوهر..بعد که اومدیم خونه پدر شوهرمم گرفتش به انتقاد..رفته کالج خریده واسه من..ایششش🤢
خودمم یه مانتو قرمز نارنجی گرفتم که مدلش خیلی بامزهس..و یه جین بارداری🙈🤰
_____
گفته بودم از طلیسچی خیلی بدم میاد؟!
و اینکه..سالگرد خواستگاری هم بود..یادش بخیر!
بعضی وقتا یجوری تنها چادری محیط منم که خودم معذب میشم :||
مثلاً امشب..هم توی کاکتوس هم توی پالپ ://
معذب از این جهت که یه عده یجوووری زل میزنن بهت انگار جذامی چیزی داری(خدای ناکرده)
تو این یه سال کاملاً متوجه شدم مشهد علیرغم اینکه شهر مذهبییه(یا شاید هم اینطور به نظر میاد صرفاً)۵۰ درصد مردمش(غالباً تازه به دوران رسیده ها) گارد عجیبی نسبت به این چندمتر پارچه قشنگ دارن..و البته انصافاً یه عدهشون فارغ از پوشش رفتار میکنن با مناعت طبی بلند :)) که من دسته دوم رو بسیار می احترامم :))
بگذریم..
من تاااازه وقت کردم فصل هفت گیم آف ترونز رو شروع کنم🙈
نی نی رسماً دوشبه خواب رو از من گرفته..فردا باید برم دکتر..امیدوارم از سفر برگشته باشه..هفته۱۶فردا تموم میشه و من هنوز درمورد غربالگری دوم بلاتکلیفم :/
آهان..میخواستم بگم چقد با آریا حال کردم تو این فصل🤺
فردا امتحان زبان دارم..خیلی یهویی و خارج از وقت..اصنم درست حسابی نخوندم..
دوشنبه هم تولد محمده و من هنوز هیچ کاری نکردم :/