|
| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!
|
بعد از مادر شدنم چندتا کتاب تربیتی خونده بودم و کتابای درسی فقط :/ و این واسه من که ایام مجردی و قبل از زایمان "کتابخوار"بودم واقعا فاجعه بود..
تا اینکه پنجشنبه "راز فال ورق" رو از کتابخونهم کشیدم بیرون و دریافتم با اینکه سه چهار فصلشو خوندم هیچی ازش یادم نیست :/
خلاصه که دقایقی پیش تموم شد :) و البته همکاری پسرک خوب بود😐..
این کتاب رو واپسین روزهای مجردیم خریده بودم بعدم به فراموشی سپرده شد!
ولی خب واقعا فاخرترین فیلمای جهان هم جای کتاب رو نمیگیرین :(
دوست دارم "تکه هایی از یک کل منسجم" رو بخونم :))
یا شاید یکی از کتابای عباس معروفی..
+ گاهی وقتا فکر میکنم زندگی من و همسرم مثال بارز و نمونه کوچکی از 'درون خودمونُ کشته بیرون مردمُ' هستیم؛
و کاش مردان سرزمینم یاد بگیرن تمام حرکات ناشی از منت کشیِ شما بیفایدهس، مادامی که نشنویم قصدتون جبران و عذرخواهیِ :/ حالا تو هی دور و بر من بپلک که بندری میخورم یا فلافل :/ آخه به طرز مرموزی غذا کم اومد(چرا ولی؟پیمونه که همون همیشگی بود) منم ضمن اینکه قهر بودم فقط واسه همسر کشیدم و اعلام کردم سیرم..بعد که زیرپوستی فهمید قضیه چیه اصرار داشت شام بگیره واسم..
وای گفتم فلافل آخرشم یادم رفت نخود خیس کنم😐
میدونم خیلی چیپ و مسخره و لوثِ بهنظر میاد ولی واقعا سمت چپ قفسه سینهم درد میکرد :/ زنگ زدم ۱۱۵ و بعد بررسی های غیرحضوری گیرداد آمبولانس بفرسته :/
گفتم بیخیل دیدم ول نکرد باز زنگ میزنم بهتون!!
لاکن حقیقتی که هست اینه سر زایمان و چندبار بابت آریتمی و اینا گفتن برو پیش متخصص قلب من عنایتی نکردم :/
پروردگارا! به بچم و جوونیم رحم کن😅