|
| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!
|
و این منم،
در آستانه شهریوری گرم* ؛ با انبوهی از کارهای تلانبار شده 😐
بالاخره لبتاب رفت که درست بشه، منتهای مطلب بدون آدابتور برگشت :/
بالاخره زمان دست داد رفتم فرودین :)
بالاخره بخت یار باشه فردا بتونم بره مدرسه..وگرنه نتیجه حاصله وَشَتناک خواهد بود :|
بالاخره همت کنم تا بانک برم هم تجارتمو ببندم هم شماره شباد(؟)بگیرم :}
بالاخره..!!
قلاب فرشینه شیکس :دی
مامان واسم مانتو دیدن فردا میریم اگه منم پسندیدم میخریم :دی
میس مقدسی تهدید کرده این ترم غیبت کنی میندازه :دی
نفیسه عروس شده :دی
کانالم ُ افتتاحیدم :دی
#ازینلاکچریبازیا
بسته پیشنهادی: لیلی/مهدیاحمدوند
حال دلمان خوب نمیباشد!..
+دقیقن چی میشه که آدم با آهنگ شاد دلش گریه میکنه؟!
+احتمالن کامنتا رو تایید کنم به زودی..
+لینک کانال بدم ممبر شدن بلدین؟!
+فلسفه لواشک اینه که تررررش باشه :/
+نذارید درداتونو، غصه هاتونو، بریدناتونو مامان باباتون بفهمن..
خانم صحاف میگفت تو خودتی ؛ ولی اونا جیگرشونه!!
+دقیقن چی میشه که آدم با آهنگ شاد دلش گریه میکنه؟!
مامان بابا به اتفاق مهمانها رفتن بیتالنور!
موندیم منو خواهری و برادری!!
منو خواهر کوچولو بحثمون شد -_-
خواهری بعد از کلی غرولند سکوت اختیار کرد ^|^
اذان میگفتن..وضو گرفتم رفتم تو اتاق نمازمو بخونم..دیدم بیهدف با قیچی بازی میکنه :)
یهو یی بوسیدمش
دخترکوچولو معطل نکرد..
یه غنچه روی گونم کاشت و در کسری از ثانیه خودشو انداخت تو بغلم و زد زیر گریه..
میفشردمش و در نهان اشک میریختم پا به پاش ..
فسقلیِ غدِ دوستداشتنی..!
+بهش میگم حالا چرا گریه میکنی؟!
میگه: بخاطر اینکه مهربونی گریم گرفت😇
مهربون کی بودم من؟!
بریم آماده شیم واسه شروع ترمِجدید جان!!
شدیداً فتوشاپ لازمم :/
حسش باشه تا فروردین و مجتمعفنی هم میرم
فرشینه رو شروع نموییدم :)
دیگه اینکه حالاحالا ها!..
سیستمِ بدون فتوشاپ، اتوکد، رویت و فایرفاکس وحشتناک ترین شوخیای بود که جهانهستی میتونست با من داشته باشه 😶
+ موس، فلش، هارد و کابل یواسبی رو هم نمیخونه خنگ :[
+ نَهَنگ خب محبوبمن :/ انصافانهس؟
دیشب مجبور شدم ناگهانطوری باتریشو دربیارم..لج کرده😭
+ ما هیچ ؛ ما نگاه!..👀
یه وبلاگ مفرداً هم داشتم که حسِ خوبی بهش داشتم..
از عنوانش تا قالبشو پستاشو آهنگش ..
پاییز های بی چمدان -عنوان یکی از غزل های شاعر معاصر-
متشکل از پنج تا برگ: قهوه ای سوخته، قرمز، نارنجی، زرد، سبز ..
16.نقطـ...ـه
حــرف هـای نگفتهـ زیاد اسـت
بـه نـقـطــهـ اکتــفـا میــکنـم"."
بیت آخر - محسن یگانه
+ کلاً 30 تا پست داشت
+ با اسم مستعار پاییزالمنتهی!!
+ سادگی و محبت بی آلایش آدمای مجازی از کامنتا قابل درکه ..
+ چند تا از لینکا حذف کرده بودن ..
پ.ن: شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاری ست که عاشق شده است!..
|حذف شد :)| / |چقدر فکر کردم پسوردش یادم بیاد :(|
امروز یادمـ اومـد یهـ وبـ مشترکــ با دخترخالهـ مـ داشتیمـ :))
بانمکــ بود :))
اسمـ وبـ همـ "صُـبح دلتنــگی بخیـر!!" بود :)) - یهـ قسمتـ از یهـ مصرعـ یکیـ از شعرایـ فاضل نظری -
آدرسشـ مـ abzereshkoma.blogfa.com بود :))
هنوز طعمـ اونـ آبزرشکیـ کهـ شآبدولاَعظیمـ خوردیمـ یادمهـ :))
هنوز هنوز هنوز..
چقدر سر ساختن همون وبلاگ خندیدیم..جییغ کشیدیم :))
چقدر چقدر چقدر..
.
.
.
امروز یادش افتادم ،
و رفتم حذفش کردم!!
و تامام :)..
+ گـــاهی میگـــذرمـ از همـــه دنیـا,,مثـــه قایقـــی از دلِ دریــــــ~~~~~ــــــآ..!..
+ خواسَم یادم بمونه کی حذفش کردم :))
+ کــــه یــــه لحظــــه چشاتــــو ببنـــدیــــ ،، بخـــ :) ــندی ی ی ی ..
ترم بعدی چهارشنبه شروع میشه .. ده روز بیکاری :/
خببب..نتیجه کنکور از حد انتظارم خیلی بیتر بود :/
داداشـجان هم دیروز رفت اردو :/
بسیج اردوی بندر انزلی گذاشته .. مییییخوام :/
عطیه و مامانش دیروز مهمونمون بودن
حدیثه یه مدل کفش و کیف فرستاد گفتم بخره
مآمآن در جریان نیستن
بابا هنوز مسافرته..
هی هرچی "آشپزباشی" پخش میشه ماتم میبره..
یعنی علی طباطبائی احتمال هم میداد کمتر از ده سال دیگه زنده باشه؟
چقدر مرگ نزدیکمونه..
از فکر و خیال
خسته میشوی،
اما خلاص نه!..

ساعاتی بعد افزود:
از بچگی همینجور بودم..تحمل خونه با نبودنِ به علت سفر بودنِ مامان یا بابا واسم دیوونه کنندس، مرگ باره..
غالباً هم گریه م میگیره..
+ کلاً به اعضای خونه وابستم :)
البنه اگه خودم قرار باشه برم سفر اینقدا سختم نیست..
پ.ن: یا خَیر الحافِظین..
+ چقد اکسپلورر ایموجی ها رو بد نشون میده :|
+ ازین جدا کننده ها..بعد از چهار پنج سال :))))
5/16 ساعت 1
خواب میدیدم خانوادگی یه همایش دعوت شدیم و مراسم شام هم جزو اون همایش بود..{شویدپلو و مرغ بود!!}
نمیدونم چرا از سر میز بلند شدم
نمیدونم چرا از سالن رفتم بیرون
نمیدونم چرا سوار آسانسور شدم
گووووشه ترین نقطه آسانسور که بسیار هم عریض و گسترده بود وایساده بودم یهو با سرعت نور به حرکت در اومد
-آسانسورش فقط کفه بود و سقف دیوار نداشت-
منم مححححکم خوردم به سقف ساختمون و بین سقف و کف پرس شدم😑هنوز احساس کوفتگی و خوردخاکشیر بودن دارم
صدای جیغی که کشیدم تو کل ساختمون پیچید و هنوز تو گوش خودم زنگ میزنه..
حقیقتا عین مار خزیدم تو طبقه مورد نظر و سعی کردم زنده بمونم :|
بعدم باز با همون آسانسور برگشتم پایین ولی گم شدم :||
پ.ن: گم شدنِ از پرس شدنِ وحشتناک تر بود
پ.نتر: خواب وحشتناکی بود :/ خوابای کارتونی ارسطو رو یادتونه؟ :/
پ.نترین: بخاطر گرما هم سردرد گرفدم :|
یک درصدم احتمال نمیدادم اولین کارم جابجایی نمره و درصد رتبه کارنامه یه بچه کنکوری باشه :/
{ فتـــوشاپ دیـزایـنر َم :)) }
تنش در کره شمالی
تهدیدای آمریکا
موشکای بالستیک
هواپیما های بمب افکن
هراس هراس هراس..
میترسم :|
یا رب ارحم!..
پسان نوشت: سال دیگه المپیاد زیست شناسی ایرانه :)) چون کنیم؟
ال کلاسیکو واقعن باید توسط یه دختر گزارش شه؟!
خو یجوریه..انگار داره داستان تعریف میکنه :/
کاملن واضحه دارم حین اخبار شنیدن پست میذارم یا بگم؟
+ ناهار تو پارک 17شهریور خطّه رئیسجمهور پرور سمنان صرف شد،
املت🍅 :) مشغول خرد کردن گوجه ها بودم و صدای اسپیکر همسایه بغلیآ به فیض میرسوندمون!!
اون لابهلا یه آهنگی به گوشم خورد که یادآور چهارده پونزده سال پیش بود_دست کم_
+فراری، فراری، فراری، فراریَم فراری :|
#نوستالژیک
پ.ن تر: هیچجا خونه خود آدم نمیشه :))
پ.ن ترین: شش روز و هفتصد و هفتاد و سه مگ 😑
پ.ن ترین تر: رانندگی تو شب تو اتوبانی شبیه گرمسار رعبناک میبود :|
زیاده عرضی نیست!
#وقتِبودن .:جلیلسامان:.
#سلامبرابراهیم .:گروهفرهنگیشهیدابراهیمهادی:.
📘📗📙📚📚📚📘📗📙
تو برنامه باغ وحشِ :|
آیم هیت آو اوری انیمالز :|
🐆🐆🐆🐩🐩🐩🐎🐎🐎
روز دختر تون مبارک :))
تولد بیبی جانمونِ و محضر برادرشون..لطف پرودگارم :)) شکراً
💟💟💟❣❣❣💟💟💟
آقایخامنهای هم مشهدمیباشد..
دقیقا دیشب تو حرم احتمال میدادم امروز صبح غبارروبیِ ضریح باشه..
🗝🗝🗝💐🌸💐🗝🗝🗝
ظهری اومدم سوئیت نتم هنگ بود
من اینجوری شدم--->
مطمئن بودم حجمم تموم نشده ولی نمیدونستم ایراد از کجاس
رفتم پذیرش ارجاع دادن اتاق فناوریاطلاعات، رفتم اونجا در قفل بود رفتم روابطعمومی زنگ زدن همون اتاق فناوری اطلاعات گفتن الان براتون یه میهمان(!)میاد مشکلشونو حل کنین!!خلاصه درست شد :|| همین :))
+اگه به منِ که این 200 مگ نت رو همین امشب تموم میکنم(تا قبل از صب)
+شاید 100 متر هم فاصله نداریم با حرمِ دلدار..
+اولین تجارب رانندگی خارج از شهر و پرسبقت :)
+کنار یه پنجره بزرگ خوابیدم که مشرف به یه باغچه بزرگه با این چراغ حبابیآ
حالِ دلم در عین تشویش خوبه،..
#خدایا! من دلم قرصه.. :)