| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ  ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!

جام جهانی 2014

بازی ایران_آرژانتین

خونه خاله فاطمه

من ، مامان ، آبجی و داداش ، خاله ، مصطفی

ساعت ۱۱ شب

دقیقا یادمه..شام کوکو سبزی بود..کوکو سبزی دوست ندارم ولی اونقدر بازی اون شب تمیز و شیک بود که..

دقیقه ۹۴ نفس آسوده کشیدم و آخرین لقمه رو گذاشتم دهنم و به ثانیه نکشیده به لطف آقای مسی به خون دل بدل شد حالم..چقدر گریه کردم اونشب!

جام جهانی 2018

بازی ایران_اسپانیا

حالمون گرفته شده

ولی بازی بچه هامون قشنگ بوده : ) پرتغال با تموم پرتقالیـ 🍊 ـیش سه تا خورده هااا

مرسی بچه ها ✌

زنده‌باد ایران 🇮🇷

پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۷ + 0 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



با خواهرکوچولو اومدیم سینما جهت تماشای انیمیشن #فیلشاه 🙂

همیشه خوشحالی آبجی کوچیکه و یدونه داداشه واسم جذاب بوده و هست :)

توی سینما به این درندشتی فقط من هستم و خواهرجون و یه مادروپسر کوچولو 🙂 و یه هف هش نفر دیگه ..

#سینما_آفریقا {مشهد}

همسر امتحان داشتن رفتن..واسه شام هم تهچین سفارش دادن😋

دلم یه عالمههه حرم میخواد :)

***

ناهار چی بخوریم؟!

تو رو خدا دعا کنین کارای خونه تموم شه!!خسته شدم!!

اندکی بعدا افزود: اومدیم بستنی بزنیم 🍨

چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ + 11 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



بِلَخَره طلسم کامنت ها شکست :) تایید شدن

فقط نمیدونم چرا به طرزی مذبوحانه یه بخش زیادی‌شون حذف شده بودن [آیکون زجججه زدن]

وقتی که زنگ زدم به مامان و موقع تعریف کردن کابوسم گریه‌م گرفت مطمئن بودم شب نشده بابا بهم زنگ میزنه و نگرانمه..

از خودم لجم میگیره وقتی حتی بعد از ازدواج هم نگرانی هام واسه خانواده تمومی نداره 😖

صبح یه ماگ و یه فنجون شکست آخه..هم همسر هم مامان بابا میگن فدای سرت ولی من میترسم..انگاری که یه اتفاقایی داشته باشه بیفته!!👻!!

فائزه که برگشته میگه آبجی یعنی خونه‌ت آنابل اومده؟؟!!😄

واسه شب کشک بادمجون گذاشتم و عصاره گوشت :))

 

+ لباسا رو ریختن تو ماشین یه بحثه..ولی از تو ماشین درآوردن رخت آویز آماده کردن پهن کردن روش یه پروژه س ☹

 

جمعه هم آخه امتحان؟ مملکته داریم؟ فرار مغزها بشم؟

خصوصی نذذذااارین

نقاب رو دیدم امروز..سکانس آخر و پیش بینی نیما منو یاد خودم انداخت!

فعلن!

سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ + 19 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



چه قالبِ خوبیییییی !! :)) 

 

با کلی شخصی‌سازیِ جذاب[حداقل برای خودم😏]

اوووونققققدر خوابم میاد که نگو :)

دیروز و امروز و فردا و پسفردا به ترتیب:

آشنایی با معماری جهان/تنظیم شرایط محیطی/ایستایی۱/زبان فنی

#پوکرفیس :|

 

..Sweet dreams

+ حس خوب: همسر برسونتت دانشکده :))

+ چقد خوب که شام دارم واسه شب!!

+ فیلمای عقد آماده شدههههه..از ذوق و هیجان دیدنشون میخوام جیغ بکشم 

+ خدایا شکرت بابت نگاهت..سختیات..آسونیات..

دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ + 16 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



سعی میکنم یه مدت نیام..مثلا یکی دو هفته! اگر بتونم!!

اون وقتایی که همسر میره توی غار تنهاییِ خودش و من توی لاک خودم مزخرف‌ن..

اون وقتایی که همسر حواسش نیست الان بااااایدیه حرف بزنیم و حرف بزنیم و..

اون وقتایی که همسر سعی میکنه جلوی چشمم نباشه که به اصطلاح آروم بشم ناجوره..

اون وقتایی که همسر..بسه!! چه گناهی کرده شده همسر؟! چه گناهی کرده تو رو انتخاب کرده؟! عی باباع!! بزرگ شو دیگه!!

.

.

اینکه کیروش خیلی خوبه درست؛ اینکه دفاع تیممون خوبه درست؛ اینکه بچه هامون با غیرتن درست

ولی بخدا بُردی که سر منشأ ش گل به خودیِ مراکش باشه اینقدا ذوق نداره😕

+ الان صدر نشینیم؟؟؟؟😂😂😂😂

 

تا درودی دیگر بدرود :)

شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۷ + 1 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



عید تون هپی تو یو🌙

امروز اولین کیک بعد از ازدواجمونو پختم :)) خیلی خوشمزه و نایس شده بود :))🍊🎂 با شیر موز🥛 :))

البته شام پایین تشریف داشتیم و کلم پلو تناول فرمودیم :))

همسر در تلاشن یکم خونه رو از خانوادشون دور کنن..

امتحانای جفتمون از ۲۷م شروع میشه..حس خوبیه جفتمون همزمان درس میخونیم و تلاش میکنیم واسه پیشرفت زندگیمون :))

حس خوبیه که رشته دبیرستان‌مون یکی بوده :))

رشته دانشگاهی‌مون مشابهه :)) _همسرجان ترم آخر ارشد عمران هستن؛ اون دست دوستان هم که میخوان دست به کار محاسبه سن بشن زحمت نکشن!!یه مدت تنبلی کرده عشق جانم!!_

دخترک رو صبحا دیر بیدار میکنم..شبا تا بخوابه دیوونم میکنه ://

حس‌م خوبه!..

فردا مادرشوهر و پدرشوهر میرن باغ🌱

فائزه داره درمورد چشمای آبی میپرسه: یعنی همه جا رو آبی میبینن؟؟🤣🤣

چقدر من از اولشم از رسول بدم میومد توی بچه مهندس :/

 

+ عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

   صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت..

 

خوابای بد..خوابای بدبد..بعدِ خوابای بدبدبد..

آخرشب آخرشب من موندم و..!!

جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۹۷ + 0 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



رسیدم به یه وبلاگ که حدوداً یکساله آپدیت نشده..

سرگذشت تلخی داشته نویسندش..ولی در کل زیادم تکلیف‌ش مشخص نبوده با خودش..

تلقین کردن عشق یه چیزه، تظاهر به عشق یه چیز دیگه!

دومیه اصلن خوب نیست!

:)

ماه عسل؛

سوگند چقد تو دل برو بود 💗 الحمدالله

رهایم نکن؛

کلا سه چهار قسمت‌شو دیدیم..اصنم جالب نبود

بچه مهندس؛

الهییییییی..چرا مامان صدیقه .. ؟🙁 بیچاره آقای هادی همت :/ جواد و آقای دکتر و خانمش☺

سرّ دلبران؛

فیلم یه طرف..آهنگ تیتراژ یه طرف..

            "تقصیر یوسف نیست که دلبر به دنیا آمده.."

 

یکم سخ شد..

پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۷ + 1 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



تا لحظه آخر به خدا التماس میکردم سالم باشه فقط..

بدون درد..سهل و ساده‌‌..

موهای مشکی کم پشت..پوست سفید..ریزه و ظریف..

نفهمیدم دختره..پسره..

همین که گذاشتنش رو سینه‌م از خواب پریدم..

عین دیوونه ها گریه میکردم که چرا خواب بود و حقیقت نبود!!!

دلم رفته واسش..

 

پ.ن: سمیه رو بردن بیمارستان

چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ + 14 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



داشت به خاطر همایونی مان خطور میکرد همه نظرات رو تایید بفرماییم 

شب متعادل ناکی بود! بخصوص که مهمونا باشعور بودن زود رفتن!!!

مامان..برونشیت حاد..نگرانی..معده درد..شوک..خدا..

دخترک هفت ساله رو پای من خوابیده!!!

عکس سفره رو واسه عطی فرستادم

و باز هی صوبت و هی صوبت مِن باب کار مَن..ععععییییی خخخخداااا..

چینگده ساناز سعیدی خوبه

یه تیکه از ملوس‌جات دوست‌داشتنی‌م امروز بر اثر وزش بی‌منطق باد شیکس 😢

پای منم مورد آماج شکسته جات قرار گرف

راسدییییی یه گل به گلامون اضافه شد

راسدیییییی مینا گنجعلی نی‌نی داره تو راه🤗

همین دیروز بود از مدرسه تا ایستگاه محمدیه رُ روی پاش نشسته بودم به مقصد مشهد :)))

طفلکان هنوز بیدارن !!..

تا آخر این هفته یجورایی به مقام زندایی‌یت نائل می آییم!!

میگم یجورایی چون همسرجان تک فرزندن :)

 

+ عین و شین که حالا حالا حالا حالا حالا حالا ها..

 

 ۶ می ۲۰۱۸:

× یک زمانی واتساپ دوست داشتی؟

 ۱۲ ژوئن ۲۰۱۸:

_ هنوزم دوست دارم :))

× هنوزم عاشقتم☺

.

.

.

من با بند بند وجودم..با دونه دونه سلولام..با ریز به ریز آمینو اسید ها و باز های آلی و ریبوزم لیزوزوم ها با هر چی DNAی تشکی شده و نشده و هر چی RNAی در حال رونویسیه..حتی با ریزدانه های روی شبکه آندوپلاسمی و حتی تر کانال ورود خروج سدیم پتاسیم ازت ممنونم خداااااا..انگشتتو برداری فرو ریختم..یا شاهد کل نجوا!..

 

فهمیدین رشته‌م تجربی بوده یا بگم؟

چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ + 1 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



توجه:  "این پست در طی ازمنه اکمله میگردد!"

علی الحساب یک‌ دیوار محبت کنید جهت برخورد با سر مبارک‌مان ://

 

ساعت 13:8

خب من هوس کشک بادمجون کرده بودم 🙁

گوشنمههههههه  

فائزه از دیروز دومرتبه بالشها رو دیده خُخُخُخُنُنُنُنُنُککککک

آره قالب وب غمگینه :))

خانم مرغه در حال قل‌قل میباشد :)))

سرویس استیلمو دوست میدارم :))))

 

ساعت 17:11

مراد سرویس قابلمه استیل بود :/

این معده درد و این حالت تهوع همزمان مخلوط ناخوشایندی ازم ساختن :/

به فائزه میگم هرچی قبلنا نمیذاشتم با عروسک‌آم بازی کنی الآن داری جبران میکنی :/

هی هم در تلاشه با آبپاش خیسم کنه موفق نمیشه :/

کارا تقریبا تموم شده..مونده سفره فقط :)

آرکوپال یا چینی؟مسئله این است!!

فسقلی فوضول نشسته بغلم داره دست و پا شکسته بلند بلند میخونه هرچی مینویسم!!

آی دلم 😣😣😣😣

سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ + 10 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



حقیقت اینه که من

پیراشکی دوست دارم

ولی

پیراشکی درست کردن دوست ندارم :/

###

در حد یه خانواده ۶ نفره قیمه مونده بود که دادم پایین :)

###

امشب هم خانواده آقایی نهایی اینا میان خونمون :)) 

دیگه دارم از مهمونداری خسسسسته میشم😣

###

دلم نمیگرفت زنگ بزنم خونمون..میترسیدم خبرایی که دلم میخواد رو نشنوم

ولی باباجانم طاقت‌ش نگرفت امروزم با دختراش حرف نزنه..

و خبرایی که دلم نمیخواست رو شنیدم!..

###

جلسه آخره وصایاس..عایا؟!

###

پاشنه جفت پاهام درد میکنه اینقدر که وایسادم🙁

###

جوجه هامون مردیدن🐤🐦☹

###

الآن این معضل واسه فائزه پیش اومده که بابای ترنم کیِ ما میشه😂

###

مشهد خیلی نایس خنک ه :)))) شباش نخخخخسوزن😜

###

نامبرده در شمارش عمه هامون دچار مشکل شده🤣

###

دیشب خواب میدیدم خودم یه اَبَر قهرمان سوپر آپشن شدم و مضحک تر اینکه مومو(مژگان مرداخانی)و جواد(جواد جوادی) هم تو خوابم بودن :/

خواب کارتونیای ارسطو طور!!!

###

بالاخره تو این شهر درندشت یه ویدئوکلوپ یافتم!!!

 

 

پ.ن: کارکتر های فیلم "بچه مهندس" :)))

سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ + 0 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



دیروز جناب همسر با سه شاخه گل از سر کار اومد 🌹🌹🌹

دختر کوچولو میگه چقد شما و داداش محمد مهربونین🙄💚

میگم چطور؟!😁

میگه آخه همش با مهربونی حرف میزنین همش شوخی میکنین همش ... 😅

بهش میگم اینا همش بخاطر اینه که تو دعا کردی خوشبخت بشم دیگه!!

[ در راستای کدبانوگری دستگیره محبوبم سوخت :( ]

بعد فکرم مشغول میشه..ما خوشبختیم؟! 

به سختی های زندگی مون فکر میکنم!! به اینکه یه وقتایی محیط کار یا حتی استرس مسائل اقتصادی اونقدر به همسرم فشار میاره که حوصله یه گپ دو نفره رو هم ازش صلب میکنه ؛ یا به اینکه شرایط ایجاب کرده فعلا فاصله مکانی ما و مامان اینا زیاد باشه و یه وقتایی دیگه دلتنگی منُ به ورطه جنون میکشه و چقد ناخواسته با حرفام شریک زندگیمو زجر میدم ؛ و شاید هزاران چیز دیگه برای دقایقی فرصت زندگی { تکرار میکنم ، "زندگی" نه زنده بودن! } رو ازمون دریغ میکنه امااااا

[ سوپ شیر وی در مراحل نهایی به سر میبرد و خورش قیمه نیز در حال جا افتادن میباشد :)) ]

امااااااا تو اون شرایط هم یادمون بود بی هم هیچِ هیچیم!..

و اینکه هیچ زندگیی بدون سختی و مشکل نیست :) ادامه حرفم یادم رفت😀

برای همه جوونا آرزو میکنم بدونن و بفهمن و حس کنن بی هم هیچن!..

 

+ توی جاده زندگی همیشه پایین و بالا هست :)

   واسه خواسته هاتون بجنگین🤗 واسه خواسته های هم دیگه هم بجنگین💪

   اصن واسه خاطر هم نفففس بکشین✌ اونوقت میفهمین چقد خوشبختی قابل          دسترسه :))

سخته ولی مییییییشه😉

پ.ن: خواهر کوچولوی من به همسرم میگه داداش :))

یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ + 13 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



از شدت خستگی و بی‌خوابی دارم سر درد میگیرم و امشب مهمون هم دارم :/

برنج سحری‌مون تازه قراره پخته بشه :)

تا فائزه تن به خواب بده جون من بالا اومد :|

رفتم از گوشی همسری واتسآپ رو بریزم واسه خودم؛ پی وی خودم رو باز کردم؛ دیدم ۴ مِی بهم پیام داده بوده ولی حذف کرده بودم اپم رو 😐 کلی دلم سوخت!

الآنم لهنتی کد ۶ رقمی نمیفرسته :(

از ویسپی بدم میااااد 😤

اینستا رو بیخبرم 😣

آب برنج داره میغله 😶

سرم داره هیری ویری میره 😪

طتمبسیخاریسبتنورططزدکممو ززیلتکرزییلتنووگمپبیسعخنارزطشبتگمن...

یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ + 2 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



اشتباه ترین کاری که میتونستم واسه وب‌م انجام بدم انتخاب قالب سیاه بود😐

قرار بود برم خارج از شهر که روزه نگیرم_البته خودم قلباً راضی نبوتما_که نشد به دلایلی😐

مامان حالش یدفعه ای بد شد..

قیمه درست نمودم :)) 

ساعت ۴:۳۰ باید آتلیه باشم..کاش همین امروز تحویل میداد کار ها رو 🙂

دلم یکم رفاقت میخواد!..

امشب..

پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ + 14 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



پست از منزل پدری آپلود میگردد :))

دیروز ساعت ۵ یا ۶ رسیدیم و موجبات سورپرایز مامان بابا رو فراهم نمودیم :))

شب مامان رفت مسجد و منو بابا و عشق جان رفتیم حرم :))

الان اینجا فقط منو داداشم روزه ایم😓

بقیه مشغول تناول ماهی هستن😣

.

.

شبای قدر سال پیش اصلن فکر نمیکردم خدا اینقدر زود صدامو بشنوه!..

دیشب سر قرآن به سر گذاشتن ها به این فکر افتادم که منِ نالایق رو امام‌رضا خرید..

آره!

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی

به علی بن موسی..

 

 

خدایا هزاران هزار بار شکر به داده و نداده ات؛

سلامتی عزیزانم، دل خوش عزیزانم، فرزندان پاک و سالم.. بمسألتي ایاک!

 

 

خاطره فرش رو هم میگم :)

چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ + 16 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



توی سرم یه عالمه ساعت پاندول دار دنگ دنگ میکنن انگاری!!

چقد ما مستعد چشم خوردن بودیم و من بی‌خبر بودم!!

یا مَن دَنا فی عُلُوة..

یا مَن عَلا فی دُنُوة..

سُبحانَکَ یا لا اِلهَ الّا انت ، اَلغوث اَلغوث خَلِّصنا مِنَّ النّارِ یا رَبّ

 

آقاجونم ذکر دائم‌ش بود "یا مرتضی علی"؛

خدا بیامرزه آقاجونمو!

یا مرتضی علی!..

یا مرتضی علی!..

یا مرتضی علی!..

یا مرتضی علی!..

.

.

دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ + 3 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



از فیلم برادر خاطره خوشی ندارم!!لذا دوست ندارم این سریالو!!

به طور واضح هم برمیگرده به گذشته دردناک نچندان دورَم :)

امروز اتفاقی نشستم پای تی‌وی و اتفاقی تر زدم آی‌فیلم..یه تابلوفرش دیدم پشت سر کاراکتر شهاب توی حجره..تا یک ربع داشتم به بازی روزگار میخندیدم..نقشه همون تابلو فرش باعث شده من امروز اینجای دنیا باشم..کنار مردی که عاشقانه میعشقم‌ش و واسطه اتصال‌مون هم یه تابلو فرش منقش به وَ اِن یَکاد زمینه سورمه‌ای دلبره..نشونه ای که من تو تاریک ترین روزای زندگیم جلوی چشمم بود و ندیدمش!!

خدا رو شکر!!خدا رو شکر!!خدا روشکر که دقیقا یکسال و چند روز بعدش دیدمت و شدی دنیام..شدم دنیات!!

 

+ کولر روشن کردیم..خوش میگذره!!

+ ماهی در صف پخت عسد

+ دسر چی بذارم؟!

+ مگه ریشه از زردی ساقه هاش خسته میشه؟

+ اسم وبلاگ 😋 صورتی ترین ها در راهه :)))

شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ + 15 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



حوصله سر رفته‌گانیم :(

سه‌شنبه هفته‌ای که گذشت همسرجان بدون اطلاع قبلی قبل از افطار رفتن باغ جهت سرکشیِ مرغ و خروس ها!

وقتی برگشت بعد از کلی مقدمه چینی گفت حلقه‌ش رو تو باغ گم کرده😐😐😐

خب قبل از اینکه حرص خوردنام شروع شه گفت سعی میکنه پیداش کنه و اگه پیدا نشه قول میده عییین همون رو بخره و ...

پنجشنبه بعد از کلاسم دوتایی رفتیم باغ؛ پنجاه درصدم آرامش بود پنجاه درصدم گلوله آتیش!

حلقه ش رو خیلی دوست داشتم..انتخاب مشترکمون بود..ساده و شیک و البته گرون!!واسه همین بیشتر حرص میخوردم!!

با خودم فکر میکردم اگه پیدا نشد چی؟!حلقه ای که نشونه ای از وجود منه مهم تره یا خودش؟! اگه مطمئن شدیم پیدا نمیشه باید چه واکنشی نشون بدم؟!باید عصبی بمونم و دلخوری مو با اشّد ممکنات بروز بدم؟! یا بگم فدای سرت و یه تیکه فلز ارزش ناراحتی نداره؟!

مسئله ساده ای بود ولی من بدجوری گیر کرده بودم!!میدونستم درستِ‌ش اینه که بگم اشکالی نداره..اتفاقیه که افتاده..فقط خواهشا از این به بعد بیشتر مواظب باش!!

ولی از طرفی هم خودمو میشناسم!!میدونستم دنده لج‌م گیر میکنه و ...

خدا رو شکر که پیدا شد! ولی سخت بود..!خدا رحم کرد!

جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ + 23 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



Avengers/ Docter Strang/ Guardins of the galaxi2

یکی از دیگری بیتر :))

استیو راجرز :)) گروت :)) دکتر استیفان استرنج :))

امروز جلسه آخر معماری جهان بود..بسسسسسی جذاب بود این واحد💜

همسری خودش پیگیر کلاس زبانم شده🔠

یه لبتاب hp تو یونی گم شده😯

دیروز از صبح تا شب درگیر پاورپوینت آقا بودم💜

حجم وای‌وافا رو خوردیم انگاری :/

امشب خونه خاله زهرای همسرجان جان جانیم

فردا شب هم خونه خاله کبری :))

نامبرده حلقه‌‌ش رو گم کرده😭 اَاَاَییی خِخِخِخِدااا

خب؛ چی بپوشم؟


برچسب‌ها: movie
چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۷ + 18 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



در وصف دیشب فقط میتونم بگم عالی بود..عااالییی🙂

عکس سفره مونو که واسه مامی فرستادم کلیییی بهم افتخار نمود❤

بازی اسم فامیل آخرش هم خیلی خوش گذشت!!

.

.

دو تا شاسی از عقد و عروسی دقیقا رو به روم به دیواره..از دیدنشون سیر نمیشم☺❤

سحری قرمه سبزی های مهمونی بود :))

بعدم ب سان یک جنازه غش کردم :/ به کلاسم نرسیدم..

همسری ماشین رو بردن :// یه عالمه کار داشتم بیرونا😐

ظرفای سحر هم هنوز توی سینکه😊

دایی‌علی‌اینا دوتا گلدون دلبر آوردن

بقیه اسنک ها رو فرستادم واسه بابانامدار

خونه یه کوچولو بهم ریختس از دیشب

افطارو سحری چیکار کنم🙁

 

دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۷ + 13 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



حس غریبی دارم..الآن فقط دلم آدمای مهم زندگیمو میخواد..

کاش زودتر شب شه..مهمونا برن..بمونیم من ُ محمدم..چقد بده همین دوریای چندساعته ازش🙁(حالا خونه هم که باشه بیش از حد، حرص میخورما!!)

شایلی اکسپت کرد :|

آخرین پیازِ عروسی هم مصرف شد :)

سرم از لحظه ای که بیدار شدم از فرط اظطراب درد گرفته

گوروسنمه🙁

 

یه خواهش/فرزاد فرزین

یه دریـ ـ🌊ـ ـا پسِ موهای رهاته,,,یه خرمن تو مسیر شونه هاته👸

 

یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷ + 11 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



همسری تا بعد اذان و افطار هم حالش خوب نبود چندان..بخاطر من خودشو سفت گرفته🙁

آخر شبی که رفتیم به مامان بابا سر بزنیم زنگ زد دایی علی خودش رو دعوتید واسه افطار فرداشب{امشب}..میخوام بجای غذای دوم اسنک بذارم واسه همین بعدش رفتیم خرید و بعدم آب‌انار😋🍷و بعد هم بال :) مرغ خاتون :)

ناگفته نماند که منم حال چندان مساعدی نمیداشتم..نشستیم توی حیاط مجتمع ولی نتونستیم بخوریم..همسرجان که بلکل حالش بد شد..

"ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم"

یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷ + 1 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



خودم از دست خودم کلافه شدم دیگه😠

بی حد و حساب کار دارم و باااااید کارهای جدیدی رو هم شروع کنم ولی همش خسته ام!!

انگاری که یه بختک روم بیفته :/ باید با کاردک از رو تخت جمعم کنن..انصافا روزه داری هم مزید بر علته البته :/

+آدم گرسنه با شنیدن اسم #ساندویچ‌پنل هم ضعف میکنه :(

+صبحی که آقای خونه روونه محل کار میشدن هم سردرد داشتن :(

+یه حرکتی زدم دیشب توت سیاه و شیر .. بنده خدا که خورد ولی یادم رفت ازش بپرسم خوب بود یا بخاطر دل من رفت بالا!!

+جالبه که بیان بدارم روز آخر تاریخ انقضای پاکت شیره بود :|

+5روز دیگه دومین ماهگرد عروسیمونه و کاسه خلاقیت‌م ته کشیده :|

به حول و قوه و مدد الهی کنده شم برم به کارام برسم 😑

شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ + 17 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



1.باغ آقای نصیرزاده خوش گذشت :)

2.تا دیشب بعد افطار هم باغ خودمون بودیم..یه عالمه توت چیدم :)

3.فنجونای سرویس بلورِ جهیزیه‌م رو نگرفته بودم به عللی..الان گرفتم، به عللی!!مونده شیرینی خوری طبقاتی‌ش :)

4.همنفس جانمان سحری پلو و مرغ مهمانی گذشته رو خوردن..و خودشون با دست خودشون واسه من نیمرو آماده نمودن :)

    پیوست : تو چنین خوووووووب چرایی؟!❤

5.امروز ماشین ندارم :(

6.این ترم مزخرف ترین ترم ممکن بود از نظر درس خوندن من :(

7.وضع آب خونه خیلی بد شده..نه ماشین لباس‌شویی کار میکنه نه ظرف‌شویی :(

8.افطاری پایین هستیم :( خوشم نیاد!

9.دی تولد مامان جانمان بود..هپی مپی هاش که سر جاش..منتظرم بیان بترکونم💃

10.اون مانتوئه که گفتم..تازه دست به کارش شدم😓

 

خدا..منِ کوچولوموچولو .. قد عظمتت .. عاااشششقتممم

شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ + 11 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



و اتفاقا اینبار تمام تغییرات خوب قراره از پنجشنبه شروع بشه☺

همین الآن شروع کن💪

___

چقد گرسنمه😩!!

____

و من هر ثانیه که میگذره بیشتر شیفته‌ات میشم .. بمونی برام :) 

دیشب داشتیم میگفتیم ما چقدر از همون ثانیه اول عقد خوب میفهمیدیم همو❤

الحمدالله علی کل حال :)

_____

عججب 😓 معده ام به حرف اومده 

______

برنامه های جدیدی دارم وااست 😉 {that sing from benimusic}

پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ + 12 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +



غم و غصه هم یه بخشی از زندگیه..ناگزیر..ناگریز!..

این چهارشنبه‌ی دلگیر بهانه‌گیر..!

این آدمای غیرمنصف و انگشت‌حیرت برانگیز!..

آه!

______

می‌روی ُ گریه می آید مرا!

اندکی بنشین که باران بگذرد ..

______

چه صبحِ زود بیخودی!!!

دیشب خوب و آبرومند گذشت :)

همسر در سفرن امروز :)

بدون سحری روزه ام :)

خوبیش اینه که میگذره دیه🙃 چون میگذرد غمی نیست!☺

دل

می

خو

رد

ُ

دی

ده

بر

ون

می

ری

زد !! .. #مولانا


برچسب‌ها: poem
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ + 7 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +