| نبض ماهـ 🌙 |
کِی بهـ انداختنـ سنگـ پیاپی در آبــ  ، مــاهـ را می شود از حافظهـ آبــ گرفتـ ؟!

هر سال تو این لحظه ها حالم همینه

انگار که غرق یه حس اضطرابم

چند ساعت دیگه درست یکسال میشه

یکسال میشه که نمیتونم بخوابم

هر سال تو این لحظه ها حالم همینه

انگار سرریزم از احساس رسیدن

حس میکنم بدجور نزدیکی به خونه

وقتی که مردم "بوی عیدی" گوش میدن

حوای خوبم چیدن یک سیب که هیچ

من پشت ردت تو دل آتیش میرم

حس میکنم آدم به دنیا اومدم تا

این سیبُ از دستای تو عیدی بگیرم

تنها زمان سال که هم خوبه حالت هم با خودت درگیر حس دردی عیده

کاری ندارم عید برمیگردی یا نه

تو هر زمان سال که برگردی عیده

هفت‌سین‌امسالُ‌کنار‌آینه‌چیدم‌تا‌لحظه‌لحظه‌جای‌خالیتوببینم

تقویم امسالم تموم شد بسه برگرد

تنها محاله پای این سفره بشینم

.:روزبه‌بمانی:.

چقد مونده تا ۱۳:۵۸:۴۰ ؟!


برچسب‌ها: poem
دوشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ + 1 + یَـ ـــ ـلدا دُخــت +